مثل پیرمردی که میداند وقت رفتن است اما این پا و آن پا میکند
انگار چیزی جا گذاشته
چیزی مثل ساعتی که سالها خواب مانده
یا قاب عکسی که سالهاست خنده روی لب های صاحبش ماسیده
یک معاشقه نصفه نیمه شاید../
مثل پیرمردی که میداند وقت رفتن است اما این پا و آن پا میکند
انگار چیزی جا گذاشته
چیزی مثل ساعتی که سالها خواب مانده
یا قاب عکسی که سالهاست خنده روی لب های صاحبش ماسیده
یک معاشقه نصفه نیمه شاید../